▫️ملاکهای تشخیصی DSM-5 برای اختلال هویت_تجزیه_ای ( اختلال چند شخصیتی )
▪️ گسیختگی هویت برحسب دو یا چند حالت متمایز مشخص میشود که ممکن است در برخی فرهنگها به عنوان تسخیرشدگی تعبیر شود. گسیختگی هویت موارد زیر را دربرمیگیرد: وقفه چشمگیر در احساس خویشتن و احساس عاملیت، همراه با تغییرات در عواطف، رفتار، هشیاری، حافظه، ادراک، شناخت و یا کارکرد حسی- حرکتی. این علایم و نشانه ها را ممکن است دیگران مشاهده کنند یا خود فرد آنها را شرح دهد.
▪️ خلاءهای مکرر در یادآوری رویدادهای روزمره، اطلاعات شخصی مهم و یا رویدادهای آسیبزا که با فراموشی عادی همخوانی ندارد.
▪️ این نشانهها از لحاظ بالینی موجب ناراحتی یا نقص قابل ملاحظهای در کارکرد اجتماعی، شغلی یا زمینههای مهم دیگر میشوند.
▪️ این اختلال بخش بهنجاری از روال فرهنگی یا دینی مورد پذیرش عام نیست.
توجه: در کودکان برای این نشانهها برحسب همبازیهای خیالی یا بازیهای خیالی دیگر نمیتوان تبیین بهتری به دست داد.
▪️ این نشانهها ناشی از اثرات فیزیولوژیک یک ماده (مثل فراموشی موقتی ناشی از مسمومیت با الکل یا رفتار آشفته طی این مسمومیت) یا عارضه جسمانی دیگر (مثل حملههای صرع محدود و پیچیده) نیستند.
دورههای پایدار گسستگی هویت ممکن است موقعی رخ دهند که فرد تحت فشارهای روانی شدید و یا طولانی باشد. در بسیاری از موارد، اختلال چند شخصیتی یا اختلال هویت تجزیهای به شکل تسخیرشدگی، و در موارد معدودی از حالات غیر تسخیری، بروز هویتهای دیگر بسیار آشکار است. بیشتر کسانی که اختلال هویت تجزیهای از نوع غیر تسخیری دارند، گسستگی هویت خود را طی دورههای طولانی به طور آشکار نشان نمیدهند. وقتی حالات شخصیت متناوب به طور مستقیم مشاهده نشوند، اختلال را میتوان از راه دو مجموعه از نشانهها شناسایی کرد: ۱) تغییرات یا گسستگیهای ناگهانی در حس خویشتن یا حس عاملیت ( ملاک A) و ۲) یادزدودگیهای گسستگی مکرر یا عود کننده (ملاک B).
👇
نشانههای ملاک A شامل گسستگیهای تجربه است که میتواند بر هر جنبهای از کارکرد فرد تاثیر بگذارد. مبتلایان به اختلال هویت تجزیهای (اختلال چند شخصیتی) ممکن است اظهار دارند که احساس میکنند ناگهان به مشاهده گر مسخ شخصیت شده گفتار و اعمال خودشان تبدیل میشوند، که انگار توانایی متوقف کردن آنها را ندارند. چنین افرادی ممکن است از صداهایی هم سخن بگویند. در برخی موارد صدا ها به شکل جریان افکار چندگانه و گیج کننده ای احساس میشوند که فرد بر آنها هیچ کنترلی ندارد. امکان دارد هیجانهای جدید، تکانهها و حتی گفتار یا اعمال دیگری ناگهان ظاهر شوند که فرد احساس مالکیت یا کنترل شخصی بر آنها ندارد (احساس عاملیت)
از لحاظ بالینی، اولین تغییرات گسستگی در هویت احتمالا به شکل استفاده ازضمیر جمع «ما» به جای «من»، یا به کار بردن «او» یا «آنها» به صورت نابجا و نامناسب نشان داده میشود. علاوه بر آن بیماران ممکن است به خودشان با استفاده از نام کوچک اشاره کنند. بیماران معمولا عمیقا احساس میکنند که وجودشان از درون به دو یا یا چند قسمت تقسیم شده است یا بین اجزای تقسیم شده مناقشات درونی و شخصی شده وجود دارد.
سایر نشانهها غیرمعیاری (کمککننده به تشخیص): اکثر بیماران مبتلا به اختلال چند شخصیتی(اختلال هویت تجزیهای) معیارهای لازم برای اختلالات خلقی، معمولا یکی از اختلالات طیف افسردگی را دارند. نوسانات خلقی سریع و فراوان، رایج هستند، اما علت آنها معمولا پدیدههای پسضربهای و پدیدههای گسستگی هستند نه یک اختلال خلقی چرخهای. بین نشانههای اضطراب، خواب آشفته و ملال در PTSD با نشانههای اختلال خلقی همپوشانی قابل توجهی وجود دارد. صفات شخصیتی وسواس فکری – عملی در اختلال هویت گسسته رایج هستند، و افراد مبتلا به اختلال هویت گسسته به طور مرتب نشانههای اختلال وسواس فکری – عملی نشان میدهند. کودکان زمان را کمتر به صورت خطی ادراک میکنند و احساسی که از آن دارند ناپیوستهتر است. آنها معمولا قادر نیستند ناپیوستگیهای گسسته در رفتارشان را خودشان شناسایی کنند.
▫️علل اختلال_هویت_تجزیه_ای یا اختلال چند شخصیتی
اختلال چند شخصیتی یا اختلال هویت تجزیه ای با تجربههای تروماتیک شدید در کودکی، معمولا بدرفتاری، رابطه قوی دارد. بدرفتاری فیزیکی و سوء استفاده جنسی بیشترین منبع ترومای کودکی معرفی میشوند.در واقع، شخصیت چندگانه ویژگیهای مشترکی با اختلال استرس پس از سانحه دارد. فرد مبتلا با آفریدن شخصیتی دیگر برای تحمل کردن بار مشکلات با آسیب کنار میآید.
فرد به ویژه به این علت آسیبپذیر است که شدیدا مستعد خودهیپنوتیزمی است، یعنی فرآیندی که فرد به وسیله آن میتواند به صورت ارادی خود را در حالتهای خلسه قرار دهد که شبیه القاهای هیپنوتیک رسمی است. در واقع فرد درمییابد که ایجاد شخصیت دیگر به وسیله خودهیپنوتیزمی او را از فشار عاطفی آزاد میکند، به طوریکه در آینده هر وقت که او با مشکلات عاطفی دیگری مواجه میشود، برای تحمل این فشار، شخصیتهای جدیدی را میآفریند.
چون همه کسانی که بدرفتاری دوران کودکی را تجربه میکنند، دچار اختلال هویت تجزیه ای نمیشوند، این موضوع نیز مطرح میشود که کسانی که دچار اختلال هویت تجزیه ای (اختلال چند شخصیتی) میشوند، بیماریپذیری دارند. مدل شناختی – اجتماعی، اختلال هویت تجزیه ای را نتیجه یادگیری اجرای نقشهای اجتماعی میداند. طبق این مدل، همزادها در واکنش به القای درمانگران، رو به رو شدن با گزارشهای رسانهها درباره گسستگی هویت، یا عوامل فرهنگی دیگر ظاهر میشود.
بنابراین یکی از تلویحات این مدل آن است که گسستگی هویت میتواند در خلال درمان به وجود بیاید، اما این به این معنا نیست که این اختلال فریبکاری آگاهانه تلقی میشود. در واقع این دیدگاه معتقد است که این امر به صورت عمدی یا هشیار توسط فرد مبتلا پذیرفته نمیشود، بلکه به طور خودانگیخته با آگاهی کم یا بدون آگاهی رخ میدهد.